دو نوع ارزش
ارزش منطق از دو نظر مورد بحث صاحبنظران قرار گرفته است :
1 - از نظر صحت
2 - از نظر افاده
برخی اساسا قواعد منطق را پوچ و غلط و نادرست دانستهاند . برخی ديگر
گفتهاند غلط نيست اما مفيد فايدهای هم نيست ، دانستن و ندانستن آنها
علی السويه است ، آن فايدهای كه برای منطق ذكر شده يعنی " آلت " بودن
و " ابزار علوم " بودن و بالاخره نگهداری ذهن از غلط بر آن مترتب
نمیشود ، پس صرف وقت در آن بيهوده است
هم در جهان اسلام و هم در جهان اروپا ، بسيار كسان ارزش منطق را يا از
نظر صحت و يا از نظر مفيد بودن نفی كردهاند .
در جهان اسلام در ميان عرفا ، متكلمين ، محدثين از اين كسان میبينيم .
از آن ميان از ابوسعيد ابوالخير ، سيرافی ، ابن تيميه جلال الدين سيوطی ،
امين استرآبادی بايد نام برد . عرفا به طور كلی " پای استدلاليان را
چوبين میدانند " . آنچه از ابوسعيد ابوالخير معروف است ايراد " دور
" است كه بر شكل اول وارد كرده و بو علی به آن جواب داده است ( ما
بعدا آن را نقد و تحليل خواهيم كرد ) . سيرافی هر چند شهرت بيشترش به
علم نحو است اما متكلم هم هست . ابوحيان توحيدی در كتاب " الامتاع
والمؤانسه " مباحثه عالمانه او را با " متی ابن يونس " فيلسوف مسيحی
در مجلس ديو ابن الفرات درباره ارزش منطق نقل كرده است ، و محمد
ابوزهره در كتاب " ابن تيميه " آن را بازگو نموده است . خود ابن
تيميه كه از فقها و محدثين بزرگ اهل تسنن و پيشوای اصلی وهابيه به شمار
میرود كتابی دارد به نام " الرد علی المنطق " كه چاپ شده است .
جلال الدين سيوطی نيز كتابی دارد به نام " صون المنطق والكلام عن المنطق
والكلام " كه در رد علم منطق و علم كلام نوشته است . امين استرآبادی كه
از علمای بزرگ شيعه و رأس اخباريين شيعه و معاصر با اوايل صفويه است ،
كتابی دارد به نام " فوائد المدينه " . در فصل يازدهم و دوازدهم آن
كتاب بحثی دارد درباره بیفايده بودن منطق .
در جهان اروپا نيز گروه زيادی بر منطق ارسطو هجوم بردهاند . از نظر
بعضی اين منطق آنچنان منسوخ است كه هيئت
بطلميوسی ، اما صاحبنظران میدانند كه منطق ارسطو بر خلاف هيئت بطلميوسی
مقاومت كرده و نه تنها هنوز هم طرفدارانی دارد ، مخالفان نيز اعتراف
دارند كه لااقل قسمتی از آن درست است . منطق رياضی جديد عليرغم ادعای
بعضی از طرفداران آن ، متمم و مكمل منطق ارسطويی و امتداد آن است نه فسخ
كننده آن . ايرادهايی كه منطقيون رياضی بر منطق ارسطويی گرفتهاند فرضا از
طرف خود ارسطو به آن ايرادها توجهی نشده باشد ، سالها قبل از اين
منطقيون ، از طرف شارحان و مكملان اصيل منطق ارسطويی مانند ابن سينا
بدانها توجه شده و رفع نقص شده است .
در جهان اروپا افرادی كه در مبارزه با منطق ارسطويی شاخص شمرده میشوند
زيادند و از آنها فرنسيس بيكن ، دكارت ، پوانكاره ، استوارت ميل ، و
در عصر ما برتراند راسل را بايد نام برد .
ما در اينجا ناچاريم قبل از آن كه به طرح ايرادها و اشكالها و جواب
آنها بپردازيم ، بحثی را كه معمولا در ابتدا طرح میكنند و ما عمدا تأخير
انداختيم طرح نمائيم ، و آن تعريف فكر است . از آن جهت لازم است
تعريف و ماهيت فكر روشن شود كه قياس خود نوعی تفكر است ، و گفتيم كه
عمدتا بحثهای طرفداران يا مخالفان منطق ارسطويی درباره ارزش قياس است
و در واقع درباره ارزش اين نوع تفكر است . مخالفان برای اين نوع تفكر
صحيح ارزشی قائل نيستند ، و طرفداران مدعی هستند كه نه تنها تفكر قياسی
با ارزش است ، بلكه هر نوع تفكر ديگر ولو به صورت پنهان و نا آگاه
مبتنی بر تفكر قياسی است